وقتی تو اومدی...

اين روزا

1394/9/3 23:56
نویسنده : هدا
227 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزم سلام

الان ساعت يازده و نيم شبه و تو خوابيدي. عين فرشته ها

وقتي نگاهت مي كنم لذت مي برم

عشق ماماني تو

گاهي  خسته ميشم خصوصا وقتي كم خوابي اذيت مي كنه ولي واقعا عاشقتم، واقعا دوست دارم و اين اينقدر نيروي قوي اي هست كه باعث شه خستگي رو كنار بذارم

مامان هر چي بزرگ تر ميشي شيرين تر ميشي و  من بيشتر لذت ميبرم از مادري

امروز رفتيم خونه عمه مامان و تو ماه بودي، دوبار مجبور شدم بشورمت كه يه بار دختر عمه مامان كمك كرد و يه بار خاله

تو كرير مي شيني و باهات حرف ميزنم و تو ذوق مي كني

كلمه اغونو خيلي خوب ادا مي كني

دو سه روزه ياد گرفتي دستتو مشت كني و ببري تو دهنت، البته كه هميشه درست نميره تو دهنتو گاهي ميره تو چشمت يا پيشونيت و...

هوشياريت خيلي بيشتر شده، چشمات مدام مي چرخه و دنبال چيزاي جديده

منو بهتر مي شناسي و باهام حرف ميزني، البته به زبون اغوني خودت

و اما مساله گريه كردنت سر شير خوردن:

والا اين موضوع خيلي نگرانم كرد، حتي دروغ چرا گاهي نااميدم كرد، حس مي كردم دوسم نداري، منو نمي خواي، فكر مي كردم دلت نميخواد بغلم باشي، شير بخوري، چون تا چند روز پيشش مداااام دنبال شير بودي

ولي امشب با كمك بابات امتحان كردم و وقتي گريه كردي اصرار نكرديم رو شير خوردن و گذاشتيم بخوابي، خوابيدي و خودت يك ساعت بعدش بيدار شدي و شير خوردي

راستش هنوز مطمين نيستم ولي دارم به اين نتيجه ميرسم كه تو داري انتخاب مي كني، داري از الان به روشي كه دوست داري زندگي مي كني، يعني وقتي دلت نخواد ديگه شير نميخوري، اگه اين باشه نه تنها بد نيست بلكه يه مرحله از رشده

پنجشنبه برديمت دكتر، راضي بود از قد و وزنت و گفت نگرانيهاي من بابت خرخر كردنت، خال پشتت، اشكت وهمه و همه  طبيعيه و رفع ميشه

از همه مهمتر گفت اين كه شير مي پره تو گلوت هم مشكلي نيست و مال اينه كه خيلي قوي شيرو قورت ميد، اينم يعني بزرگ شدي مامان

گاهي كه بغلمي و صورتت به پشته از نيم رخ نگاهت مي كنم، دلم ميخواد براي هميشه اين تصويرو تو ذهنم حك كنم، يه چشم باز و تيله اي و يه دهن باز و متعجب و يه دماغ خوشگل و يه كله اي كه عين كفتر جلو عقب ميره، زيباترين نيم رخي كه به عمرم ديدم

سعي مي كنم از لحظه لحظت لذت ببرم

بو ميكشمت و دوست دارم عشق من و بابا

 

پسندها (1)

نظرات (0)